چهارده دیوان و بیش از ۳۵۰ شعر با موضوعات مختلف در کتاب آثار شعری کامل شاعر فقید حبیب ابراهیم بهلول
20/09/2024
دمشق – سانا
کتاب آثار شعری کامل شاعر فقید حبیب ابراهیم بهلول شامل تمام اشعاری است که شاعر تا زمان وفاتش نوشته است، در موضوعات مختلف شعری که در آنها ملیگرایی، انسانیت و احساسات نجیب و صادقانهای که احساسات مخاطب و خواننده را برمیانگیزد، نمایان شده است. این اشعار از تعامل و ارتباط شاعر با جامعه و محیط در تحولات مختلف ناشی شدهاند.
از چیزهایی که شاعر در زندگی خود تحت تأثیر آن قرار گرفت، کرامت شهدا و مقام والای آنها است که در تمام زمانها بیشتر از هر چیز دیگری میدرخشد و میتابد. او از بحر خفیف که مناسب موضوع است و حرف راء مطلق به عنوان قافیه استفاده کرده و میگوید:
“سوف تبقى رسالة وشعارا”
“پیامی و شعاری باقی خواهی ماند”
“في دروب يصونها الشهداء.”
“در راههایی که شهدا آن را حفظ میکنند.”
همچنین شاعر بهلول معتقد است که صلح اهمیت زیادی برای زندگی جوامع دارد و ضروری است تا انسان از ترس و آسیب در امان باشد و با دیگران ارزشها و محبتها را پیوند دهد و صلح بدون فداکاریها نمیتواند محقق شود. او میگوید:
“فارس السلم لا يكون سلاما”
“شوالیه صلح نمیتواند صلح باشد”
“لم تعززه نخوة وحدید.”
“اگر با جوانمردی و آهن تقویت نشود.”
شاعر در اشعار خود به سختیهای زندگی و چگونگی مبارزه با آن اشاره کرده و از بحر بسیط که با حرکت عاطفی و تغییرات شعری هماهنگ است استفاده کرده و میگوید:
“ما همني الدرب أشقى في موافزه”
“راه برایم مهم نیست در دشواریهایش”
“يفنى احتراقا على أمدائه نظري.”
“درخشش را در افقهایش مینگرم.”
در قصاید غزل او عشق به عفت، غرور و محبت پاک میرسد، مانند قصیده “آثام” که به سبک ساده و ممتنع آمده و میگوید:
“بت أرعاك كالنجوم لتأتي”
“چون ستارگان تو را مراقبت میکنم تا بیایی”
“كيف قصرتي في المجيء إليا،”
“چگونه در آمدن به سوی من کوتاهی کردی؟”
و در قصیده “مرايا الحروف” که به سبک مدور آمده و بین اصالت و مدرنیته جمع کرده میگوید:
“وأخذت من يدك الكتاب.. ورحت أقرأ في الكتاب”
“کتاب را از دستت گرفتم.. و شروع به خواندنش کردم”
“وعلى سطور راح يحترق.. الزمان وراء باب.”
“و زمان در پشت در بر خطوط میسوخت.”
در مواردی شاعر با ترکیب هنری شفاف و تصویری بیتکلف میگوید:
“أرقب الأيام حولي تسرع”
“روزها را میبینم که به سرعت میگذرند”
“خيبت ظني فماذا أصنع.”
“امیدم را ناامید کردند، چه کنم؟”
به نظر وی محمد الدرة، کودکی که توسط دست صهیونیسم مکار کشته شد، نمرده است. او روحی تازه و درخشان مانند سایر شهدای بزرگ است و میگوید:
“لست أرثيك”
“برایت مرثیه نمیسرایم”
“أنت روح على المدى تتجدد”
“تو روحی هستی که در گستره زمان تازه میشوی”
“أنت طفل الحياة والأمل الغد”
“تو کودک زندگی و امید فردا هستی”
“شعاع مع الصباح تنهد.”
“شعاعی که با صبح میدرخشد.”
شاعر بهلول بخش دوم متون شعری را با قصیده وطن آغاز کرده که در آن وطن را مقدسترین و محبوبترین چیز در قلب و زندگی خود میبیند و میگوید:
“وطن الشموس وقفت خلف سياج قدسك موثقا”
“وطن خورشیدها پشت حصار قدس تو ایستادهام”
“وطني أحبك لو أبيت مع الضنى أو اعتقا”
“وطنم، تو را دوست دارم حتی اگر با رنج یا آزادی همراه باشد”
“ودعوت روحي للشهادة كي يظل لك البقا.”
“روحم را به شهادت دعوت کردم تا بقا برای تو باشد.”
عواطف وابستگی در زندگی شاعر بیشترین حضور را در شعر او دارد، همانطور که در قصیده “قريتي” آمده و میگوید:
“أخفت على زند الربا مثخنة ..كوردة جريحة موهنة.”
“بر بازوی بلندیها زخمی پنهان کردی.. مانند گلی مجروح و ضعیف.”
اشعار در سطح بالای خود باقی ماندهاند، با معانی مختلف و سطحی برابر و ساختاری منظم. قصیدههایی مانند “رجاء وولاء”، “غزة النار”، “صبح”، “رثاء عمي” و سایر قصاید.
ضمیمه بخش دوم شامل مرثیههای تعدادی از شاعران برای حبیب بهلول پس از وفات او است، از جمله شاعر تمام الخطيب، مناة الخير، عماد جنيدي، أوس مرهج، رفيق صقور، مالك رفاعي، عبد الكريم شعبان، محمد كامل الحسن، عبد اللطيف الخطيب، أحمد أسعد و محسن حيدر.
درباره او، نویسنده کتاب و مترجم صفوان حبیب بهلول میگوید: این میراث شعری شامل حدود چهارده دیوان و بیش از ۳۵۰ قصیده است که شاعر آنها را در مناسبتها و مسائل مختلف نوشته و در آنها از احاسیس و وجدان و احساسات نجیب خود سخن گفته است. همچنین شخصیت و فرهنگ متنوع او از لحاظ فکری، سیاسی و تاریخی در سطح هنری بالا که به بهشت زبان عربی و وجدان بشریت میپیوندد، ظاهر شده است.
شاعر حامد حسن درباره شعر او میگوید: او هنر روابط بین واژهها را به کمال رسانده و آنها را به تحریک میرساند و انرژی آنها را تا حد تنش بالا میبرد تا این انرژی به تصاویر جدید درخشان یا ایمایی یا انباشته تبدیل شود، و در اینجا ما مخاطب را به حدی از ترک اراده خود وادار میکنیم و او را با احساسات شاعر همراه میکنیم.